سهروردی همان فردوسی حکیم است و فردوسی همان سهروردی حماسی
محمد داور |
جمعه, ۲۵ آبان ۱۳۹۷، ۰۱:۲۳ ق.ظ |
۰ نظر
استاد دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی در روز بزرگداشت شیخ اشراق
عصر روز سه شنبه پانزدهم مرداد 1395 در موسسه فلسفه و حکمت
سهروردی همان فردوسی حکیم است و فردوسی همان سهروردی حماسی
دکتر دینانی در ابتدای سخن، ضمن بیان اینکه شیخ اشراق 800 سال است که به
درستی شناخته نشده گفت: سهروردی حتی در ایران هم شناخته شده نیست و دلیل آن
را هم میتوان در خصومت فیلسوفان غربی و خصوصاً عربی با حکمت اشراق یافت.
شیخ اشراق خود اشاره میکند "من آمدهام که احیای حکمت خسروانی کنم" و چون
جامعه غرب و عرب با ارسطو و افلاطون مشکل دارد با شیخ اشراق هم مشکل دارد.
شیخ اشراق قائل به اصالت نور است و در واقع به جای اصالت وجود از اصالت نور استفاده میکند که این تنها یک تفاوت لفظی است. نور همه چیز را ظاهر میکند، وجود هم همینگونه است. وجود هم خود ظاهر است و هم مظهر، نور هم همینطور است.
سهروردی ایرانی خالص است و فلسفه نور ابتدا در ایران و به دست سهروردی مطرح شد. این اصالت نور اگر از اصالت وجود محکمتر نباشد کمتر نیست.
سهروردی با وجود سن کم و با وجود اینکه حدود 10 سال را در سفر بود، آثار بسیار زیادی دارد که جای بسی تعجب است. نامهای بسیار زیبا و پرمعنی که برای رسالههای خود برگزیده ذوق بسیار زیاد او را نشان میدهد.
البته بحث هیولی در حکمت ترسناک نیست! هیولی به زبان فارسی به معنای ماده سخت است. هیولی خود را نشان نمیدهد و دیده نمیشود. هیولی معقول است ولی محسوس نیست.
فاعل بدون منفعل وجود ندارد و عقل حکم میکند که هر فاعلی قابل دارد. حتی خداوند که فاعل مطلق است قابل میخواهد. بعد از خداوند هر موجودی، هم فاعل است و هم مفعول. اما اگر خداوند فاعل تنها است آیا موجودی وجود دارد که مفعول تنها باشد؟ یعنی در مقابل فاعل محض که خداوند است انفعال محض نباید داشته باشیم؟ وجود هیولی با عقل قابل اثبات است. این هیولی است که پذیرنده محض است و بینهایت صورت قبول میکند ولی نه صورتهای در عرض یکدیگر.
شیخ اشراق قائل به اصالت نور است و در واقع به جای اصالت وجود از اصالت نور استفاده میکند که این تنها یک تفاوت لفظی است. نور همه چیز را ظاهر میکند، وجود هم همینگونه است. وجود هم خود ظاهر است و هم مظهر، نور هم همینطور است.
سهروردی ایرانی خالص است و فلسفه نور ابتدا در ایران و به دست سهروردی مطرح شد. این اصالت نور اگر از اصالت وجود محکمتر نباشد کمتر نیست.
سهروردی با وجود سن کم و با وجود اینکه حدود 10 سال را در سفر بود، آثار بسیار زیادی دارد که جای بسی تعجب است. نامهای بسیار زیبا و پرمعنی که برای رسالههای خود برگزیده ذوق بسیار زیاد او را نشان میدهد.
البته بحث هیولی در حکمت ترسناک نیست! هیولی به زبان فارسی به معنای ماده سخت است. هیولی خود را نشان نمیدهد و دیده نمیشود. هیولی معقول است ولی محسوس نیست.
فاعل بدون منفعل وجود ندارد و عقل حکم میکند که هر فاعلی قابل دارد. حتی خداوند که فاعل مطلق است قابل میخواهد. بعد از خداوند هر موجودی، هم فاعل است و هم مفعول. اما اگر خداوند فاعل تنها است آیا موجودی وجود دارد که مفعول تنها باشد؟ یعنی در مقابل فاعل محض که خداوند است انفعال محض نباید داشته باشیم؟ وجود هیولی با عقل قابل اثبات است. این هیولی است که پذیرنده محض است و بینهایت صورت قبول میکند ولی نه صورتهای در عرض یکدیگر.
هیولی صفت جهنم را دارد که هر چه گناهکار به آن
وارد میشود و خداوند از آن میپرسد که آیا پر شدی؟ در پاسخ میگوید هل من
مزید؟
بعد از هیولی نیستی است و در واقع هیولی مرز هستی و نیستی است، البته این هیولی مرز مهمی است، همه چیز را قبول میکند. آیا بین خالق و مخلوق مرز است؟ مرز صورت و معنی کجاست و جایی که از لفظ وارد معنی می شویم کجاست؟ مرز نفس و بدن کجاست؟ شیخ اشراق میگوید هیولی به آن معنی که ابنسینا میگوید وجود ندارد. اما از آنجا که وجود هیولی عقلانی است و فاعل محض، قابل محض میخواهد. باید هیولی وجود داشته باشد. شیخ اشراق هیولای حکمت مشاء را رد میکند. شیخ اشراق میگوید که ما در عالم خیال هستیم و نه خیال در ذهن ما!
هر چیزی حد و بعد دارد و در نتیجه مقدار معین دارد. معین بدون مطلق نمیشود. حال اگر تعینها را مقدار بگیریم مقدار نابود میشود و این همان هیولای شیخ اشراق است. «اصل مقدار هیولی است که تعینها از آن گرفته شده». صورت ها به هیولی تعین میدهند. تعینات مقدار صورت است، مقدار هیولی است و در نتیجه به نوعی با هیولی مخالف است و به نوعی آن را قبول میکند. شیخ اشراق فلسفه ایران را در مقابل فلسفه یونان قرار داده و فلسفهای ایرانی ارائه کرده است.
بعد از هیولی نیستی است و در واقع هیولی مرز هستی و نیستی است، البته این هیولی مرز مهمی است، همه چیز را قبول میکند. آیا بین خالق و مخلوق مرز است؟ مرز صورت و معنی کجاست و جایی که از لفظ وارد معنی می شویم کجاست؟ مرز نفس و بدن کجاست؟ شیخ اشراق میگوید هیولی به آن معنی که ابنسینا میگوید وجود ندارد. اما از آنجا که وجود هیولی عقلانی است و فاعل محض، قابل محض میخواهد. باید هیولی وجود داشته باشد. شیخ اشراق هیولای حکمت مشاء را رد میکند. شیخ اشراق میگوید که ما در عالم خیال هستیم و نه خیال در ذهن ما!
هر چیزی حد و بعد دارد و در نتیجه مقدار معین دارد. معین بدون مطلق نمیشود. حال اگر تعینها را مقدار بگیریم مقدار نابود میشود و این همان هیولای شیخ اشراق است. «اصل مقدار هیولی است که تعینها از آن گرفته شده». صورت ها به هیولی تعین میدهند. تعینات مقدار صورت است، مقدار هیولی است و در نتیجه به نوعی با هیولی مخالف است و به نوعی آن را قبول میکند. شیخ اشراق فلسفه ایران را در مقابل فلسفه یونان قرار داده و فلسفهای ایرانی ارائه کرده است.
که شیخ اشراق علیه رحمه با اثبات عالم خیال منفصل مرز ملک و ملکوت را برمیدارد و عالم ماده را به عالم معنی پیوند زده. ملک و ملکوت در عالم خیال منفصل شیخ اشراق یکی میشود و خود شیخ در این عالم خیال منفصل جهان، جهان دیگری میشود. انسانها انساهای دیگری میشوند و شناخت عوض میشود.شیخ خود در این عالم خیال منفصل زندگی میکرد و در همین عالم ملکوت به شهادت رسید.حافظ شیخ اشراق و فردوسی را بسیار خوب میشناخت. در واقع فردوسی، سهروردی حماسی است. و سهروردی، فردوسی فلسفی است.
منبع:تارنمای موسسه فلسفه و حکمت با کمی تغیر
- ۰ نظر
- ۲۵ آبان ۹۷ ، ۰۱:۲۳